بابایی اومده که ما اومدیم
سلام به دوستام و ماماننا مهربون
ببخشید چند وقت نبودم اخه یکم از این مشکلات زندگی نذاشت که بیام و به شما سر بزنم دلم برا همتون تنگ شده امروز میخوام حسابی جبران کنم
ممنون که به من سر میزدین و مارو شرمنده کردین با نظراتتون
الانم که اومدم همسرم اومده مشهد و باز من به اشیونه خودم اومدم با خیال راحت دارم مینویسم و حسنا جونی هم خوابه
نفسم از چند روز پیش امتحانات دانشگاهش شروع شده برا همین هم این هفته بیشتر پیشمون بود
پریروز امتحانشو داد خیلی سخته اخه رشته نفسم مکانیکه برا همینه
این ترمم سر کلاساش که نرفته به خاطر وضعیت کارش همش یزد بود من از ته قلبم براش دعا میکنم که توی همه مراحل تحصیل و زندگیش به بالاترین جایگاه برسه
از شما هم خواهش میکنم برامون دعا کنیم مشکلات خیلی بهمون فشار اورده دیگه داریم کم کم نا امید میشیم برامون دعا کنید
این هفته بابایی چهارشنبه میره و تا یه هفته نمیاد باز دوباره یه هفته پیشمون میاد
مامانی یه خواهش دارم الان که داری اینارو میخونی یاد باشه که ما چه قدر دوست داشم و برامون ایندت چه قدر مهم بوده
همیشه عاشق پدرت باش چون بابایی عاشقانه دوست داره و..........